مناظره و گفتگوی امام صادق علیه السلام با سُفیان ثوری، از بزرگانِ صوفیه.

مناظره و گفتگوی امام صادق علیه السلام با سُفیان ثوری، از بزرگانِ صوفیه.

ابو عبدالله سفیان کوفی، معروف به «سُفیان ثوری» صوفی مشهور و سقیفه گرا میباشد. او یکی از رجال «صحاح سته» به شمار می‌آید و در نزد مخالفین شیعه در مقام عالی قرار دارد. مخالفین شیعه او را عالمی زاهد و صاحب کرامت می‌دانند. اما شیعیان او را فردی فاسد العقیده و منحرف می‌دانند. وی هم دوره با امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام بوده است که می‌توان به چند گزارش دراین باره اشاره کرد.

1⃣ عناد «سفیان ثوری» با امیرالمؤمنین علیه السلام:
در کافی شریف نقل شده که «سفیان ثوری خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسید در حالیکه آن حضرت سوار شده بود و عزم رفتن بجایی را داشت. سفیان گفت: آن خطبه‌ای را که رسول خدا در مسجد خیف فرمودند برای من حدیث کن. حضرت فرمود بمن مهلت بده تا دنبال کار و حاجت خود بروم و برگردم و برای تو بگویم. سفیان قبول نکرد و اصرار کرد و حضرت را قسم داد. حضرت پیاده شدند قلم و دواتی آوردند و حضرت فرمود بنویس. سفیان خطبه را نوشت و از محضر امام صادق دور شد. در بین راه مطالعه کرد حدیث را و چون به جمله «والنصیحه لأئمه المسلمین» رسید، تفکری کرد و فهمید که مراد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. همان موقع کاغذ را پاره کرد و به رفیق همراهش گفت: که این حدیث را پنهان کن و با کسی حرفی نزن.»
الکافی ۱/۴۰۳

2⃣ اعتراض «سفیان ثوری» به لباس زیبای امام صادق علیه السلام:
روزی سفیان ثوری با جماعتی از صوفیه بر امام جعفر صادق علیه‌السلا‌م وارد شد و مشاهده نمود که آن حضرت لباس سفیدی زیبا بر تن دارد. گفت: این لباس برازنده شما نیست! حضرت فرمودند: گوش کن، چیزی برایت می‌گویم که اگر بر حق و سنت بمیری، نه بر بدعت و گمراهی، برای دنیا و آخرتت مفید و سودمند خواهد بود. این را بدان که رسول‌اللّه صلی ‌اللّه ‌علیه ‌و آله در عصری زندگی می‌کرد که فقر و نداری بر آن حاکم بود، اما پس از آنکه دوران فقر و تنگدستی جامعه پایان یافت و فراوانی و وفور نعمت پیش آمد. شایسته‌ترین اشخاص برای این نعمت‌ها نیکوکارانند نه بدکاران، مؤمنانند نه منافقان، مسلمانانند نه کافران. پس تو چه می‌گوئی ای سفیان! بخدا سوگند با این‌که می‌بینی این‌گونه لباسی نفیس و سفید پوشیده‌ام، اما از آن روزی که به حد تکلیف رسیده‌ام صبح و شامی فرا نرسیده است که در میان اموال و دارائی من حق خدائی بوده باشد و من آن را به جای خود پرداخت نکرده باشم. (سپس امام به ثروت و دولتِ برخی پیامبران و زینت‌های ظاهریِ آنان اشاره نمود و از قرآن و سنت اثبات نمود که زینت و آراستگی و نعمات دنیایی لیاقتِ مؤمنان است نه کافران. همچنین به سفیان روی کرده و فرمودند: چون شما ناسخ و منسوخ و محکم‌ و متشابه از قرآن را نمی‌دانید، اینچنین بخطا رفته‌اید و آیات قرآن و مصادیق آن را فهم نکرده‌اید. میانه روی پیشه کنید. نه آنقدر ببخشید که محتاج شوید، نه بخیل باشید. نه در نعمات دنیوی اسراف کنید و نه زینتهای حلال را بر خود حرام کنید.)
الکافی ۵/۶۵

3⃣ «سفیان ثوری» سَد باب هدایت مردم:
سدیر گوید: امام باقر علیه السلام وارد مسجدالحرام میشد و من خارج می‌شدم. دست مرا گرفت و رو بکعبه ایستاد و فرمود: اى سدیر! همانا مردم مأمور شدند که نزد کعبه آیند و گِرد آن طواف کنند. سپس نزد ما آیند و ولایت خود را نسبت بما اعلام دارند و همین‌ست گفته خدا در قرآن «همانا من آمرزنده‌ام آنکه را ایمان آورد و کار شایسته کند و سپس رهبرى شود» آنگاه با دست بسینه‌اش اشاره کرد و فرمود: بسوى ولایت ما «رهبرى شود.» سپس فرمود: اى سُدیر، کسانی‌که مردم را از دین خدا جلوگیر می‌کنند بتو می‌نمایم. آنگاه به «ابوحنیفه و سفیان ثورى» که در آن‌زمان جلوگیر دین خدا بودند و در مسجد حلقه زده بودند نگریست و فرمود: اینهایند که بدون هدایت از جانب خدا و سندى آشکار، از دین خدا جلوگیرى مى‌کنند. همانا این پلیدان اگر در خانه هاى خود نشینند، مردم بِگَردش افتند و چون کسی را نیابند که از خداى تبارک و تعالى و رسولش به آنها خبر دهد، نزد ما آیند تا ما به آنها از خداى تبارک و تعالى و رسولش خبر دهیم.
الکافی، الاسلامیه، ۱/۳۹۲

→ خواندن مطلب قبلی

اسراف در پوشش

خواندن مطلب بعدی ←

آداب مشترک شب قدر

نوشتن نظر شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *